سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اندیشه هایم
 
قالب وبلاگ

به نام هستی بخش احساس

سلام بر امام مظلومم. سلام بر عاشق زهرا. سلام بر اسوه ی خیبر. سلام بر همدم تنهایی های چاه. و سلام بر دارنده ی همه ی خصلت های متفاوت خوب، که در اش جمع شده است.

امروز میلاد توست. میلادی متفاوت از هر بشری. میلادی در مرکز خلقت. در جایی که نقطه ی پرگار عشق است.

یا علی از انتهای زمان! شاید؛ التماست می کنم. آن انتهایی که در کتاب همسرت زهرا، همه اش را دیده ای. حتماً آن گوشه ی صفحه ی n ام کتاب، نقطه ای هست که تعبیرش زندگی من باشد، نه؟

اما فکر نمی کنم. این همه حادثه، هر کدام را به حرفی از کتاب نسبت دهیم، چیزی برای حوادث زندگی ام نمی ماند.

اما فکر می کنم، با این حال، حال مرا جویا هستی. می دانی در چه منجلاب افکاری دست و پا می زنم.

می دانی دل بسته بودم به یکی از اعضاء خانواده ات. می دانی، در آزمون لیاقت داشتنش، مردود شده ام. هم سال اول و هم سال دوم!!!

می دانی. نه؟

کلاس های تقویتی دنیا، را قبول ندارم، آن کلاس های معمول که با هزار ترفند میانبر، تو را از گلوگاه های تحصیل به زور عبور می دهند و بعد از عبور مانند.... در گل می مانی.

کلاس تو را می خواهم. کلاس عاشقی تو را دوست دارم. و چه کلاسی؟

با کلاس ترین! کلاس هاست.

آن جا که برای همسرت تمام شهر را زیر و رو کردی.

می دانی؟ غول های مدعی عاشقی این زمانه هم، هنوز مثل عمل تو که نه حتی مثل سایه ی عمل تو هم، برای عشقشان مایه نگذاشته اند.

یا علی، تو خود بهتر می دانی که پشت رخوت های این روزهایم، چه انرژی عظیمی نهفته است و منتظر جرقه ی نگاه یارست تا آزاد شود.

یا علی، یار هم تقصیر ندارد. می دانم همه ی پیکان ها نگاهشان به خطاهای زندگی من است.

نگاهم کن؛ ببین ذره ذره آب می شوم!.  آب می شوم در خودم و اثرش چینی دیگر بر پیشانی ام است. اثرش عمیق تر شدن خط لبخندهای ژکوند ام است. اثرش سیاه تر شدن زیر چشمانم است.

مردم به اشتباه انگ اعتیاد می زنند. نمی دانم شاید هم اعتیاد است، اعتیاد به خواستن یار.

یا علی یاد بده، چطور دل فاطمه را از آن خود کردی؟

یاد بده چطور پدرش هم خواستار تو شد؟

یاد بده تا یاد بگیرم. تا عمل کنم و به هدف برسم.

یا علی من هم زهرای خود را پیدا کردم. اما هنوز برایش علی او نیستم. یادم بده برایش علی شوم تا او هم برایم زهرا شود.

تا وقتی بار دیگر خواستمش، تنها معنای سکوتش، رضایت باشد و دیگر هیچ.

 


[ شنبه 94/2/12 ] [ 12:14 عصر ] [ پیرمرد سی و چند ساله ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

امکانات وب


بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 238
کل بازدیدها: 127315